مانيسامانيسا، تا این لحظه: 13 سال و 23 روز سن داره

دختر باران

فروردین 91-قسمت 1

1391/1/29 9:33
نویسنده : مامان لاله
813 بازدید
اشتراک گذاری

روز دوشنبه 29 اسفند با ماشين شخصي به سمت سبزوار ديار سربدان حركت كرديم. بابايي سر از پا نمي شناخت ولي مانيسا جان خيلي حوصله اش سر رفته بود. دلش مي خواست بره بغل باباش و وقتي ممانعت مي كرديم عصباني مي شد. اون شب دامغان مونديم و صبح زود به سمت سبزوار حركت كرديم و دقيقا دو دقيقه مونده به سال تحويل وارد منزل آقاجون شديم. مانيسا با ديدن آقاجون زودي پريد بغلش و با ديدن اونهمه آدم كه مشتاقانه به سمتش مي دويدن، چهره شادي به خودش گرفت. مادر جون، عمه محبوبه، عمو فريد، عمو مهدي، اعظم جون و بچه هاشون دور مانيسا حلقه زدند. محمد امين كه پسر عموي مانيساست خيلي از مانيسا خوشش اومده بود. مانيسا هم دوستش داشت. برای دیدن عکسهای سبزوار به ادامه مطلب رجوع کنید...

لحظات اولیه رویارویی مانیسا و محمد امین سر سفره هفت سین:

محمد امین تنها پسر عموی مانیساست. ٩ ماه از مانیسا بزرگتره اما ماشالله هیکلش بیشتر نشون می ده. یه پسر شیطون بلا که بیشتر بچه های فامیل ازش می ترسنکلافه اما رفتاری متفاوت با مانیسا داره.قلب

و تلاش عمو فرید و عمه جون برای جدا کردنشون بی نتیجه است

 

و مانیسای ما بعد از کلی بی خوابی بالاخره خوابید. بعد از بیدار شدن حسابی رفرش شده بود.

و اینهم مانیسا و پرهام خان

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دختر باران می باشد